بیکفن جلو چشم رباب
425
22
- ذاکر: ابوذر روحی
- سبک: زمینه
- موضوع: عصر عاشورا - قتلگاه
- مناسبت: شام غریبان
- سال: 1402
بی کفن جلو چشِ رباب
مونده زیر نور آفتاب
اونی که زمزمه کرده بود
وخلقتنی من التراب
زخم نیزه روی
بازوی حسینه
مادر با چه حالی
پهلوی حسینه
اونکه ریخته روی
خاک داغ صحرا
شهپر جبرئیله
یا موی حسینه
دل زینبت پر از غمه
تازه اول محرمه
نیزه مثل شونههای من
واسه گریهی تو محکمه
چشماشو به روی
خاک کربلا بست
راه خیمههاشو
رو به دشمنا بست
اونقد مهربون بود
که وقت جدایی
یال ذوالجناح و
با خونش حنا بست
آه از این فاصلهی زیاد
زلفت و دادی به دست باد
هر چقدر صدا زدم حسین
هیچکسی جوابمو نداد
جای زخم روی
پیشونیت و دیدم
پشت خیمه اشک
پنهونیت و دیدم
خیلی دست و پامو
گم کردم عزیزم
تو مقتل لباسای
خونیت و دیدم
کسی نیست شبا چیزی بندازه روم
هنوز خون تازه میاد از گلوت
لباست رو بردن بره آبروت
لباست رو بردن بره آبروت
امام رضا فرمود
جد ما رو تشنه و مجروح سر بریدن
امام رضا فرمود
جد ما رو مثل مذبوح سر بریدن
روی تن تو واسه
یه ضربه حتی جا نیست
شمر ولی هنوزم
ول کن ماجرا نیست
خار داره
سر به سرم میذاره آزار داره
کار داره
با خواهرت بد جوری رفتار داره
کار داره
توی سرش نقشه ی بازار داره
تو رو ازم گرفتن
تو نصف روز عزیزم
صدای جیغ زنها
میاد هنوز عزیزم
بد سوختم
تا که یکی رقیه رو زد سوختم
بد سوختم
پیرهن تو که بردن اونقد سوختم
صلوا علیک ملیک السما
ای کشتهی حسادت دنیا
صلوا علیک ملیک السما
ای تشنهی مقطع الاعضا
یا اباعبدالله
مظلوم بودی و
از آب فرات
محروم بودی و
یا اباعبدالله
قلبت میتپید
زنده بودی و
رگ هاتو برید
مونده زیر نور آفتاب
اونی که زمزمه کرده بود
وخلقتنی من التراب
زخم نیزه روی
بازوی حسینه
مادر با چه حالی
پهلوی حسینه
اونکه ریخته روی
خاک داغ صحرا
شهپر جبرئیله
یا موی حسینه
دل زینبت پر از غمه
تازه اول محرمه
نیزه مثل شونههای من
واسه گریهی تو محکمه
چشماشو به روی
خاک کربلا بست
راه خیمههاشو
رو به دشمنا بست
اونقد مهربون بود
که وقت جدایی
یال ذوالجناح و
با خونش حنا بست
آه از این فاصلهی زیاد
زلفت و دادی به دست باد
هر چقدر صدا زدم حسین
هیچکسی جوابمو نداد
جای زخم روی
پیشونیت و دیدم
پشت خیمه اشک
پنهونیت و دیدم
خیلی دست و پامو
گم کردم عزیزم
تو مقتل لباسای
خونیت و دیدم
کسی نیست شبا چیزی بندازه روم
هنوز خون تازه میاد از گلوت
لباست رو بردن بره آبروت
لباست رو بردن بره آبروت
امام رضا فرمود
جد ما رو تشنه و مجروح سر بریدن
امام رضا فرمود
جد ما رو مثل مذبوح سر بریدن
روی تن تو واسه
یه ضربه حتی جا نیست
شمر ولی هنوزم
ول کن ماجرا نیست
خار داره
سر به سرم میذاره آزار داره
کار داره
با خواهرت بد جوری رفتار داره
کار داره
توی سرش نقشه ی بازار داره
تو رو ازم گرفتن
تو نصف روز عزیزم
صدای جیغ زنها
میاد هنوز عزیزم
بد سوختم
تا که یکی رقیه رو زد سوختم
بد سوختم
پیرهن تو که بردن اونقد سوختم
صلوا علیک ملیک السما
ای کشتهی حسادت دنیا
صلوا علیک ملیک السما
ای تشنهی مقطع الاعضا
یا اباعبدالله
مظلوم بودی و
از آب فرات
محروم بودی و
یا اباعبدالله
قلبت میتپید
زنده بودی و
رگ هاتو برید
نظرات
نظری وجود ندارد !