به نام نامی شیر جمل، به نام حسن قیام کرده شجاعت، به احترام حسن رسیده پرتو نوری، ز اوج بام حسن کشیده بادهی خود را، به سمت جام حسن در این پیاله شرافت، بجوش میآید صدای غیرت قاسم، به گوش میآید مولانا حسن... یا حسن مولا، مولا مولا حسن مولا... زره به پیکر ابنالکریم، عبایش شد طنین سبز حسن جان، نوای نایش شد خروش رزم علی، بانگ ربنایش شد بلای ازرق شامی و بچههایش شد دوباره زنده نموده است، یاد حیدر را به چار ضربه بهم ریخت، چار پیکر را من با دم تو، نالهی تو مست میشوم با حکم در رسالهی تو، مست میشوم من با ته پیالهی تو، مست میشوم امضا شود حوالهی تو، مست میشوم پاینده باد مستیه هر روز و هر شبم من مست ذکر حسین جان زینبم اباعبدالله...