به مهربانی و دست کریم عادت داشت

به مهربانی و دست کریم عادت داشت

[ مسعود پیرایش ]
(به مهربانی و دست کریم عادت داشت
برای مردم بی‌رحم نیز رحمت داشت)۲

(سه سال هسته‌ی خرما مکید و راضی بود
بزرگ بود ولی این‌چنین ریاضت داشت)۲

ز دشمنان خودش بارها عیادت کرد
شبیه دوست به بیگانه‌ها عطوفت داشت

کمک به پیر زمین‌گیر و کودکان می‌داد
اگرچه کون و مکان را همه به خدمت داشت

(چقدر سنگ زدند و چقدر زخمی شد)۲
صبور بود دراین راه و استقامت داشت

(به ذولفقار علی تکیه داشت وقت خطر)۲
نبوتش همه جا تکیه بر ولایت داشت

(هرآنچه درشب معراج دید فاطمه بود
زمان بوسه به دستش هوای جنت داشت)۲

(حسین را بروی شانه‌های خود می‌برد)۲
برای بردن او نیت عبادت داشت
****

پس با زبان پر گله آن بضعة الرسول
رو به مدينه کرد که يا ايهاالرسول

اين کشته فتاده به هامون حسين توست
وين صيد دست و پا زده در خون حسين توست
****
می‌زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت
زن را مقابل شوهر نمی‌زنند

تمام عمر رو به قبله بود و حال می‌خواهد
بچرخاند به سمت قبله حتی بستر خود را

(بزرگان گرد او هستند و می‌چرخدبه آن سمتی
که تنها و به تنهایی ببیند حیدر خود را)۲

علی ماند و پی کاری همه رفتند، پیغمبر
به دوش این و آن نگذاشت حتی پیکر خود را
****
نفسم در شماره افتاده
رنگ و رویم پریده است علی

سر من را بگیر بر زانو
وقت رفتن رسیده است علی
****
حرف دارم علی جان با تو
حرف آخرم رو بشنو

من دارم میرم بعد من میان
پشت در خونه مردم

جای دست گل مزدمو میدن
با آتیش خشم و هیزم
****
گوش و گوشواره بابا، بابا، بابا
دامن پاره بابا، بابا، بابا
****
غنچه‌اتو گل چید با پا می‌چینه
محسنت به خاک و خون میشینه
قاتلش رو حتی نمی‌بینه

زیر دست و پا یار عاشقت
میخ در میشه آینه‌ی دقت
سهم چاه میشه اشک و هق‌هقت
****
سخته وقتی که پهلوون باشی
نامردا بشن کابوست

سخته ببینی بین کوچه‌ها
ریختن رو سر ناموست

وقتی کینه‌هارو بشن علی
با طناب تو رو میکشن علی
تو صبوری کن خواهشاً علی
****
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت

هوا ز جور مقابل چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از عرش واژگون گردید

بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد

موندی بلاتکلیف داغ تو پیرم کرد
روز بیابون داغ شب بیابون سرد

کسی نیست شبا چیزی بندازه روت
هنوز خون تازه میاد از گلوت
لباست رو بردن بره آبروت
****
بی‌آبرو شمر 
لباس کهنه‌تو می‌خواد کجا بپوشه

هلهله می‌کرد
لباستو می‌برد و بازم گله می‌کرد

حیا نداره
که لااقل عباتو رو تنت بذاره
****
به صحرا
سپردم که با خاک بپوشونه تنت رو
الهی می‌مردم نمی‌دیدم بدنت رو

نظرات