حاج موسی رضایی

به علیٍ الهی به علیٍ

1720
14
آخرین شب از شبای قدرمه
رحمی کن به التماس و خواهشم

من چه خاکی به سرم کنم اگه
امشبم بگذره بخشیده نشم

یا خدا من از تو دور شدم ولی
تو کنارم بودی تنها نبودم

اگه تو خدایی خوبیایی فقط
منم امشب اینجا نبودم

تو چطور من وتحمل می‌کنیم
من که از دست خودم کلافه ام

انقدر خراب اوعضام می‌دونم
بین این جمع فقط من اضافه‌ام

تویی اون کریم ک تنها می‌‌تونی
گناهام و به ثواب بدل کنی

چیزی از مهربونی‌ات کم نمی‌شه
بنده‌ی فراری‌ات رو بغل کنی

می‌دونم که دیگه بخشیدی منو
نشونه‌اش این اشک و این اه خدا

می‌دونم کوه گناهام همه‌شون
پیش عفو تو پر کاهه

خدا کمکم کن دیگه بیراهه نره
برای بندگی لایقم کنی

زیر و رو کن دیگه حال دلمو
می‌شه امشب منو عاشقم کنی

سومین شب از شبهای قدرته
پس توسل به سه ساله می‌کنم

وا می‌شه دونه به دونه گره‌هام
توی این روضه که ناله می‌کنی

میون خرابه‌ها یه دختری شبا تا صبح
خواب بابا می‌بینه می‌بینه برادراش کنارشن

عموش و کنار دریا می‌بینه
اما نصفه شب که از خواب می‌پره

می‌بینه اینا همش خیال بوده
میگه بابایی بیا منو ببر

آخه دخترت فقط سه سالشه
گفت بابا نمی‌تونم بخوابم نه بشینم نه که راه برم

بابا این چند قدم واسه دلخوشی عمه این شبا
الکی خودم رو به خواب زدم

تو که رفتی همه چی عوض شده
بدنا سیاه و موسفید شدیم

کار دنیا رو می‌بینی باباجون
رفتی و همسایه‌ی یزید شدیم

تو خودت دیدی به چه مصیبتی
از تو بازار و تو کوچه رد شدم

خیلی چیزا یاد گرفتم این روزا
وضوی جبیره هم بلد شدم

ازمدینه یاد گرفتم همه‌شون
اهل بیت و توی کوچه‌ می‌زنن

باشه اصلا همه‌ی ما خارجی
اینا با چه دینی بچه می‌زنن

آره اونجا بود که مارو میزدن
دقیقا کنار نیزه روبه رو‌ات

تا که اومدم بگم عموت کجاست
یکی سیلی زد و گفت اینم عموت

دست عدو بزرگتر از صورت من است
یک ضربه زد دو گونه‌ی طفلت کبود شد

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش