بهارِ قلبِ من اذان بگو موذن حرم اذان بگو تمامِ حاصلم اذان بگو علی اکبرم اذان بگو الله اکبر این صدا، صدای اذان است یا شهادتین است این تنِ شهیدِ پیمبر یا پسر حسین است رو دامنِ خشکِ صحرا رودی پر از خونه که از چشمام رَوونه وقتی با چشمام میبینم مرکب تنت رو رو خاکا میکشونه تو قتلگاه خونینت عمرِ من سر اومد تو دست و پا زدی و از دستم کاری بر نیومد پسرم عمه میمیره، پاشو بریم خیمه بابا دستاتو میگیره، پاشو بریم خیمه حسین حسین.. علیِ بنِ حسینِ بنِ علی شبیه مادرم زهرا شدی شبیه یک عقابِ نیمهجان به وسعت همه صحرا شدی الله اکبر، این چه حالتیست که وقتی میزنم صدایت میتپد به روی دل خاک قطعه قطعههایت شکسته پیش نگاهم سَروِ بلندی که عصای پیریام بود کجا برم بعد چشمات چشمی که شهلای شب دلگیریام بود نفس کشیدن شد بابا بعد تو چه مشکل گرفته راه نفسهامو خندههای قاتل آبرو بخر بابا جون، پاشو بریم خیمه منو هم ببر بابا جون، پاشو بریم خیمه پسرم عمه میمیره، پاشو بریم خیمه بابا دستاتو میگیره، پاشو بریم خیمه حسین حسین..