ای نیزه گردان علی سپه سالار گردان علی ای جوانمرد بی حاشیه مدد ای شاه مردان علی از ترس ز دستان عدویت سپر افتاد با خشم علی هر که در افتاد ور افتاد میخواست خدا عین تو را خلق نمایند در روز ازل قرعه به نام قمر افتاد سیاستمدارانه، جوانمردانه، چه خلاقانه عمل میکنی تلخی رو روز خیبر، با یک فتحِ در به کام لشکر عسل میکنی علی مولا، یا حیدر... حبلُ المتین، حیدره امیرالمؤمنین، حیدره او که هست با خدا تو اُهُد بهش گفت آفرین، حیدره شمشیر کشیده است که خیبر بگشاید باید برود یک تنه خیبر بگشاید یا قادر و یا قاهر و یا فاتح و یا هو این جرأت و این هیبت و این قدرتِ بازو اَنا الحیدرُ محسن، یه شیر خفته که شد آشفته، یلِ خیبری خلیفه فراری شد، چه پیکاری شد که خون جاری شد ز هر پیکری