ای علمدار به چشم نیمه باز خود ببین ای علمدار که پیش من فتاده دستهات بر زمین ای علمدار تویی یلِ امیرِمومنین تمامِ آبرویِ امُّ البنین، ای علمدار ای علمدار تو رفتی و زِ داغ رفتن تو پشت من شکست ای علمدار ببین برادرِ تو خسته رویِ خاکها نشست ای علمدار کنارِ علقمه صدایِ نالههای فاطمهست ای جان، جان عالمی فدایِ روح پاکت ای جان، جان فدایِ دستهای روی خاکت ای جان، میشوم هلاکِ جسمِ چاک چاکت *** ای علمدار در انتظارِ توست دخترم ای علمدار برایِ تو قیامتی بپاست در حرم ای علمدار تو را به خیمهها نمیبرم دگر گذشته آب از سرم، ای علمدار ای علمدار به دامنش گذاشته سر تو را مادرم ای علمدار به مادرم بگو که بیسپاه و بیبرادرم ای علمدار بگو بدون تو چقدر بیپناه و مضطرم ای جان، فرقِ تو شبیهِ مرتضی دوتا شد ای جان، در کنارِ پیکر تو خون به پا شد ای جان، سروِ قامتِ تو سهمِ نیزهها شد *** ای علمدار معلّمِ تمامِ عاشقان شدی ای علمدار تو در مقامِ طاعت و کمال، قهرمان شدی ای علمدار تو قبلۀ حسینیان شدی به کشتیِ حسین بادبان شدی، ای علمدار ای علمدار ابوالفضایلی و اسمِ تو به دردها دواست ای علمدار تو بابِ حاجتی و سائلِ تو حاجت رواست ای علمدار صراطِ مستقیمی و مسیرِ توست راه راست ای جان، آبِ جاری حیاتِ تشنههایی ای جان، جانِ غیرت و اطاعت و وفایی ای جان، تا ابد وزیرِ شاه کربلایی ***
مگه بهتر از اینم میشه؟!