ای سرمنشاء کرم، ای سلطان بی‌حرم

ای سرمنشاء کرم، ای سلطان بی‌حرم

[ امیر طلاجوران ]
ای سرمنشاء کرم، ای سلطان بی‌حرم
عشق اوّل آخرم حسن، حسن، حسن

ازل حسن، لم یزل حسن
فاطمه می‌گفت به علی اباالحسن

امشب ردیف و قافیه در دفترم، حسن
من پای سفره‌ی تو شدم محترم، حسن
لطفی که کرده‌ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان‌تر از پدر و مادرم حسن

حسن، حسن...

بی‌مانند و بی‌مثل، شیر عرصه‌ی جمل
یا احلی مِنَ العسل حسن

کریم حسن، زندگیم حسن
شادیِ قلب مادرش بگین، حسن

زیباتر از جمال تو پیدا نمی‌شود
این واژه جز به روی تو معنا نمی‌شود
بالای تخت یوسف کنعان نوشته است
هر یوسفی که یوسف زهرا نمی‌شود

نظرات