اومد با هیبت حیدری
1450
11
- ذاکر: مهدی رعنایی
- سبک: شور
- موضوع: حضرت زینب (س)
- مناسبت: شهادت حضرت زینب (ع)
- سال: 1401
اومد با هیبت حیدری
تو کاخ سبز معاویه
شروع خطبه دیدن تو گور
داره میلرزه معاویه
ببین زینب کبری علی بن ابی طالب
میگیره شامو تو دست خودش تو کسر ثانیه
یه جوری میگه از فضائل علی تو مجلس که
علی علی میگند ستونهای قصر معاویه
میگه با اقتدار خلقت ما نوریه
اینجا میشه حرم آل عبا سوریه
اینجا عباس ما بیرق علم میکنه
این خرابه رو رقیمون حرم میکنه
أنا عَقيلَةُ العَرَب زينب...
میگند که زنده شده علی
شامه یا صبح قیامته
این خطبه لحن پیمبره
این آیه آیهی برائته
ببین زینب کبریِ علی بن ابی طالب
آورده با خودش سپاه بانوان ساداتو
مثل باباش علی که تو یه روز مکه رو فتحش کرد
میخواد فتح کنه توی یه روز تمام شاماتو
وارث هنده تو حمزه و جعفر منم
تو یهودی زاده و فاتح خیبر منم
اگه بی ریشهای نسل شما مُرتده
ریشتونو پدرم علی تو خندق زده
أنَا عَقيلَةُ العَرب زينب...
اومد خودش علمو گرفت
تو دست چادر قدرت عشق
فدا میشند همه انبیا
برای حرمت چادرش
نگو زینب کبری که خود فاطمه برگشته
نگو زینب کبری که خود حیدر کراره
یه جوری خطبه میخونه خطیبه نزد حیدر که
برا یزید تا هفتا نسلش آبرو نمیزاره
نسل بابای ما روشنه تا آخرش
ولی بابای تو رو میشناسن از مادرش
حیدر حیدر...
کوری اون دوتا حاسدهی بد حَسد
ما رو مردم با خدیجه میشناسند تا ابد
حیدر حیدر...
مقصود زِ عین و شین و قافی زینب
آئینهی عصمت و عفافی زینب
دیدند تو و حسین را در گودال
او کعبه تو مشغول طوافی زینب
حیدر حیدر...
تو کاخ سبز معاویه
شروع خطبه دیدن تو گور
داره میلرزه معاویه
ببین زینب کبری علی بن ابی طالب
میگیره شامو تو دست خودش تو کسر ثانیه
یه جوری میگه از فضائل علی تو مجلس که
علی علی میگند ستونهای قصر معاویه
میگه با اقتدار خلقت ما نوریه
اینجا میشه حرم آل عبا سوریه
اینجا عباس ما بیرق علم میکنه
این خرابه رو رقیمون حرم میکنه
أنا عَقيلَةُ العَرَب زينب...
میگند که زنده شده علی
شامه یا صبح قیامته
این خطبه لحن پیمبره
این آیه آیهی برائته
ببین زینب کبریِ علی بن ابی طالب
آورده با خودش سپاه بانوان ساداتو
مثل باباش علی که تو یه روز مکه رو فتحش کرد
میخواد فتح کنه توی یه روز تمام شاماتو
وارث هنده تو حمزه و جعفر منم
تو یهودی زاده و فاتح خیبر منم
اگه بی ریشهای نسل شما مُرتده
ریشتونو پدرم علی تو خندق زده
أنَا عَقيلَةُ العَرب زينب...
اومد خودش علمو گرفت
تو دست چادر قدرت عشق
فدا میشند همه انبیا
برای حرمت چادرش
نگو زینب کبری که خود فاطمه برگشته
نگو زینب کبری که خود حیدر کراره
یه جوری خطبه میخونه خطیبه نزد حیدر که
برا یزید تا هفتا نسلش آبرو نمیزاره
نسل بابای ما روشنه تا آخرش
ولی بابای تو رو میشناسن از مادرش
حیدر حیدر...
کوری اون دوتا حاسدهی بد حَسد
ما رو مردم با خدیجه میشناسند تا ابد
حیدر حیدر...
مقصود زِ عین و شین و قافی زینب
آئینهی عصمت و عفافی زینب
دیدند تو و حسین را در گودال
او کعبه تو مشغول طوافی زینب
حیدر حیدر...
نظرات
نظری وجود ندارد !