اولا دلاور

اولا دلاور

[ حسین طاهری ]
اولاً دلاور دوماً علم‌دار
 سوماً مثل ابالفضل نمی‌شه تکرار

 سرباز حیدر، در واقع سردار
 کاملاً مثل علی، اسداللهِ کرار

 یا ابالفضل
تو حلقه‌ی ارباب، بزرگتر اصحاب
 می‌گیرن ازت درس، نهایت آداب

 کنار حسینی، همیشه تو یک قاب
 شجاعت و جنگت زبون‌زدِ اعراب

 مدد ابوفاضل، ای مدد ابوفاضل
 به زیر دِینتم الی‌الابد، ابوفاضل

 همان‌که در دل خیبر می‌شود حیدر
 همان به کرب و بلا می‌شود ابوفاضل

 یا ابالفضل، یاعباس...

******

 پهلوان ابالفضل، قهرمان ابالفضل
 ای جوانیِ امیرِ مؤمنان، ابالفضل

 خیمه‌گاهِ زینب هرکجا که باشد
 علی‌اکبر، دربان و پاسبان ابالفضل

 یا ابالفضل
به معرکه استاد، به شیوه‌ی اجداد
 اگه بشه طوفان جلوتری از باد

 عدو زده فریاد که از نفس افتاد
 فنون نگاتو نمی‌برن از یاد

 کفیل ابوفاضل، یا کفیل ابوفاضل
 شونه به شونه‌ی تو جبرئیل، ابوفاضل

 وقتی می‌شی خیره، خب زبون می‌گیره
 دشمن می‌گه اَلدَخیل ابوفاضل

 من من که با باشمو در در در این میان
 قد قد علم علم کنم ای ای پهلوان

 از ترس ترستان من رزم خویش خویش
فراموش کرده‌ام

 اصلاً چقدر غلط کردم که من
 من حرف یزید را را گوش کرده‌ام

حا حالا به من آقا امان بده
 من مرده‌ام، به مرده‌ی بیچاره جان بده

 های الفرار قاتل کفّار می‌رسد
 غوغای خیبر است به تکرار می‌رسد

 دارد همان روزِ اَسَف‌بار می‌رسد
 سردار می‌رسد، دلدار می‌رسد
 یعنی علم به دوش، علم‌دار می‌رسد

ابوفاضل ابوفاضل...

نظرات

عالی