سوگند بر سیاهی شبهای ماتمت ما زندهایم زنده به عشق محرمت از لحظهای که بانگ اذایت بلند شد ما را گره به زدند نخهای پرچمت انفاس گرم گریهکنانِ تو عیسویست در روضهها پر است عیسی بن مريمت اين ارث مادريست که در پای روضهات میسوزم از مصیبت و میميرم از غمت کاروان جمع خوبان خدا در مسیر عشق جویای بلا هر یکی بر کل هستی آبرو با خدای خویش گرم گفت و گو در میان عاشقان دختِ علی این چنین میگفت با ربِِ جلیل بارالها خسته جان بر لبم زینبم من زینبم من زینبم بارالها پای تو استادهام هر بلا آید ز تو آمادهام این من و این آتش و این پیکرم این من و این چادر و این معجرم تو اگر خواهی مرا آواره کن بین سیل غصهها بیچاره کن خدایا غم ندارم همرَهِ اهل حرم آتش خیمه بریزد بر سرم من صبورم ای خدای عالمین هر غمی را جز جدایی از حسین میشود آیا خوشاقبالم کنی جای او راهی گودالم کنی میشود خنجر ببرّد گردنم زیر سمّ اسبها مانَد تنم خوب میدانم که غارت میشوم در شلوغی هَتک حُرمت میشوم سهم ما هم گرچه توهین میشود ضربههای دستِ سنگین میشود تنت کو در آغوش چون جان بگیرم به سینه تو را مثل قرآن بگیرم غیر از این خاکِ بلاکش وطنی نیست تو را جز سَنان و نی و خنجر چمنی نیست تو را گفتم از خاتم انگشت تو را بشناسم تو که انگشت نداری، یمنی نیست تو را تو پس از قتل حسن، گفتی غارت زدهام حال غارتزدهای، پیرهنی نیست تو را برادر تو سلیمان زمانی چرا انگشت و انگشتر نداری اگر کشتند چرا آبت ندادند چرا زان درّ نایابت ندادند اگر کشتند چرا خاکت نکردند کفن بر جسمِ صد چاکت نکردند تنت کو در آغوش چون جان بگیرم به سینه تو را مثل قرآن بگیرم گل من کجایی که باید گلاب تنت را من از خار مغیلان بگیرم به گودال پنهان شدی تا که من ز حلقوم تو بوس پنهان بگیرم نشد ای خداوند خوبی و پاکی که آب از دست شیطان بگیرم تنت را گرفتم بگو که چگونه سرت را من از این و از آن بگیرم گذشتم از تن و جان پای سر چو بنهادم مثال شمع سحر لحظه لحظه جان دادم بگو چه کار کنم تا تو را خلاص کنم به شمر رو بزنم یا که التماس کنم هرسال این روزا با فکرت بیدارم مثل بارونم با یادت میبارم یه ساله دارم دور تو میگردم با قلب پر دردم همراه زهرا گریه کردم تو تنهاییام با اشکای نم نم خیلی دعا کردم تا که رسیدم به مُحرم مردم به یاد ماتمت با روضهی پر از غمت فدای اسم اعظمت، ارباب خوبم هرسال این شبها با فکرت بیدارم مثل بارونم با یادت میبارم یه ساله دارم دور تو میگردم با قلب پر دردم همراه زهرا گریه کردم تو تنهاییام با اشکای نم نم خیلی دعا کردم تا که رسیدم به مُحرم مردم به یاد ماتمت با روضهی پر از غمت فدای اسم اعظمت، ارباب خوبم