از گریه به هر کوی گذشتیم چمن شد وز ضعف به هر جا که نشستم وطن شد پیراهنی از تارِ وفا دوخته بودم چون تاب فراق تو نیاورد کفن شد هر سنگ که در عشق تو بر سینه زدم من نقش تو گرفت و صنمی بحر پرستیدن من شد یاد داری تو روی نِی بودی من هم از پشت ناقه افتادم گریه کردی برای من من هم به تو از دور بوسه میدادم یاد داری مدینه موقع خواب دست تو بود بالش سرِ من هر زمانی صدا زدم گفتی جانِ من نازدانه دخترِ من آخرین لحظهای که میرفتی سایهات پا کشید از سرِ من با همه غیر من وداع کردی تو نگفتی کجاست دخترِ من بهترین، مهربانترین بابا خوب کردی که آمدی سویم گرچه ویران نشینم اما تو بنشین روی فرش گیسویم **** گفته بودم به خود اگر آمد مینشینم به روی دامانش او بگیرد به بر مرا من هم کنم از بوسه بوسه بارانش