آدم میان روضه سبک بال میشود مست می محول الاحوال میشود بزم عزا بهشت زمین است و آسمان از دیدن بهشت زمین لال میشود بال عروج ماست سلامٌ علیَ الحسین روضه برای روح پر و بال میشود شادی واقعی است دم یاحسین ما با یاحسین فاطمه خوشحال میشود چشمی که بود کاسهی خون بین روضه ها جای قدم کشتهی گودال میشود گودال قتلگاه چه با اهل بیت کرد یک کاروان الف از غمش دال میشود از قتلگاه زینب کبری دو داغ دید بالای تل دو مرتبه بیحال میشود هم سینهی حسین لگد مال شمر شد هم زیر سم اسب لگد مال میشود به امام رضا میگم حرفامو آخه بهتر میدونه دردامو اربعین نزدیکه و آشوبم میشه آقا بزنی امضامو اگه مردم چی اگه قبل اربعین چشامو بستم چی اگه مردم چی همه رفتن پس من که دل شکستم چی اشکام و ببین من فقط یک کربلا ازت میخوام همین اشکام و ببین نکنه دوباره جا بمونم اربعین یک حرم فقط رفیق با معرفت السلام ای بدن بی سر گرما دیده السلام ای تن مجروح کلیسا دیده سلام آقا که الان رو برو تونم من اینجامو زیارت نامه میخونم حسین جانم سلام آقا درست بهت بدهکارم سلام آقا ولی بازم دوست دارم پشت کردی به حرم پشت به دنیا کرده سند مرگ مرا داغ تو امضا کرده غوت یومیهی او خون جگر بوده فقط تا پسر را پدری خوش قد و بالا کرده وای بر عاقبت قوم پیمبر نشناس که چنان حُسن تو را دیده تماشا کرده تشنگی تو به من فرصت بوسیدن داد بارها چشم من از چشم تو پروا کرده حالا که میروی کمی آهسته تر برو آهسته از مقابل من معتضد برو به من و بی کسیم بعد خودت رحمی کن رفتن تو پدرت را تک و تنها کرده اخمص پست به زانو زدنم میخندد ناتوانی مرا شمر تماشا کرده مثل یک کاغذ نامه بدنت درهم شد تن تا خوردهی تو پشت مرا تا کرده نخ تسبیح تنت پاره که شد پاشیدی بند بند بدنت را چه کسی وا کرده نیزه بو برده جگر گوشهی زهرا هستی که خودش را وسط سینهی تو جا کرده ای اذان گوی رشید حرمم لب وا کن پدر تو هوس گفتن بابا کرده پاشو موذن حرم یک سری به حرم بزن دم اذونه دم بزن یک سری به حرم بزن پاشو علی اکبرم رحمی بکن به معتضر لااقل منو ببر وای وای هستی من را سر فرصت بردند قاتلت چکمهی جنگی تو را په کرده کاشکی زود تو را از این دشت کم کنند عضوی از جسم تو را حرمله پیدا کرده علی اکبرم از اصغرم اصغر تر شدی این همه تیغ چه با آن قد رعنا کرده ما که مدیون همین تکه عباییم همه کار تابوت برای بدنت را کرده اکبر رفتی و اصغر اومدی رعنا رفتی و بابا پرپر اومدی حیدر رفتی و زهرا اومدی هرچی نزدیک شدم کمتر اومدی غارت کردن و سنگت میزدند غارت کردن و نزدیکت شدند پاهام شل شد تا دیدم سنگت زدند بغض الِاَبیک با هر چی که شد بالای جسم بی جونت اومدند ببین منو هل کردن پاشو علی دارن به من میخندن ... ریز ریزی ولی عزیزی تو از عبا نریزی تو خیز و از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نامحرم ... خواست تا خیمهاش رود اما اما بمیرم من رکاب را گم کرد پسر بوتراب روی تراب نوهی بوتراب را گم کرد جلد قرآن خویش پیدا کرد پاره های کتاب را گم کرد