در گذشتهی دور که دورهی جوانی ما است، کتابها غالباً ترجمهای بود؛ یعنی عمدتاً ترجمهی کتابهای فرنگی بود که در اینجا چاپ میشد. حالا انسان احساس میکند که کتابهای نگارشیافته و تألیفشدهی در داخل، تعداد خیلی زیادی از کتابها را و سهم بزرگی از کتابهای کشور را تشکیل میدهند؛ باید اینها ترجمه بشوند. یعنی من با ترجمهی آثار خارجی به هیچ وجه مخالفتی ندارم ــ البتّه [آن اثر خارجی] باید خوب باشد، جهتگیریاش درست باشد، گمراهکننده نباشد ــ امّا متقابلاً روی ترجمهی کتابهای داخلی به زبانهای خارجی هم حتماً باید تأکید کنند. و حتّیالمقدور آن زبان ترجمهشده هم ــ که میخواهیم به آن زبان ترجمه کنیم ــ زبان مادری مترجم باشد؛ مثلاً اگر میخواهیم کتاب فارسی را به عربی ترجمه کنیم، یک عرب واقعی که زبان عربی زبان مادریاش است ترجمه کند؛ یا انگلیسی یا همینطور زبانهای دیگر.