عالى اعلى، والى والا، مظلوم على جان امشب رها شد، فرقش دوتا شد، مظلوم على جان با چشمانى كه چون درياست بىتاب ديدن زهراست غريب آقا على على جانم ۳ علی در فكر رفتن، افتاده امشب، با قلب بی تاب فزت و رب الكعبه مى خواند، در بين محراب امشب از لحظهى افطار شد بى قرار روى يار غريب آقا على على جانم ۳ علی غربت كشيده، تهمت شنيده، اين مرد تنها از امت خود، خيرى نديده، غريب دنيا الوداع گويد او بر لب اى بيچاره دل زينب غريب آقا على على جانم ۳ علی منبع:موسسه ادبیات آیینی بیپلاک