چشم همه باروني

چشم همه باروني

[ رضا تاجیک ]
چشم همه باروني    يوسف دل زندوني
آيينه تو حيروني     اومده عشق مهموني
به پيش ماه پيشوني   غصه ميشه قربوني
دلاي بي قرار  همه صف قطار  با شميم بهار  ميرسه تک سوار
آب زنيد راه را هين كه نگار ميرسد
مژده دهيد خاک را بوي بهار ميرسد
تپش تپش به سينه جان ميزند از برايمان
باز کنيد راه را آمده صاحب زمان عج

مولا صاحب الزمان يا صاحب الزمان عج
----------------------------------
يه دست اون شمشيره   يه دست يه گل مي‌گيره
روي لبش تکبيره             اين آخرين تفسيره
شيعه براش مي‌ميره            حاجتش و مي‌گيره
با نسيم سحر  توبارون قمر  که مي‌رسه خبر   رسيده يه پسر
آمده همرهش خبر طلوع عزت وسحر
لشکر عشق را ببين 313 نفر
آيه آخر دل است اميد دست سائل است
برلب او در فرج، ذکر ابوفاضل است

مولا صاحب الزمان يا صاحب الزمان عج
--------------------------------------
ستاره دواره            عشق دل بيماره
صفا ازش مي‌باره     که مطلع الانواره
گنجينه اسراره         چو حيدر کراره
ستاره جلي   با جواب بلي   با عباي نبي   نشونه علي
جان بفداي غيرتش چه گويم از عنايتش
کرببلاست در جهان امارت حکومتش
ميرسد آقاي بهار به قلب من چه بي قرار
ز کشت و کشتار يهود جاري خون ز ذوالفقار

مولا صاحب الزمان يا صاحب الزمان عج

منبع:موسسه ادبیات آیینی بی‌پلاک

نظرات