سمت کوفه نیا

سمت کوفه نیا

[ بهمن عظیمی ]
سمت کوفه نیا
رحمی کن به دختر بچه‌ها 
کاش برسه به تو این صدا
ای وای از زینب و کربلا
 
سمت کوفه نیا
نامَردن این قوم بی‌وفا
فرقی نمی‌کنه واسه شون
بِبُرّن سر، حتی از قفا 

ای کاش به کُشتنم / می‌کردن اکتفا
خیلی می‌ترسم از / آخرِ ماجرا
خداروشکر شدم / به راه تو فدا
خیلی می‌ترسم از / آخرِ ماجرا

***
توو کوفه محشره
صحبت از خلخال و معجره 
از الان می‌بینم اون روزو
هرکی یه سوغاتی می‌بَره 

توو کوفه محشره
صحبت از اولاد حیدره
بازارِ آهنگرها شلوغ
هر کسی یه نیزه می‌خَره

می‌خوان چیکار کنن / اینهمه مرکبو
نامَردا می‌شکَنَن / حُرمتِ زینبو
جونم یواش یواش / میرسه بر لب و
نامَردا می‌شکَنَن / حُرمتِ زینبو

***
مُردم از دلهره
خیلی دلم از اینجا پُره
اینجا فکرِ قتل و غارتن
شِمره که اینجا سر می‌بُره

هیشکی نیست یاورت
دخترم قربون دخترت
نقشه دارن واسه اکبر و
عباس علمدارِ لشکرت

نداره تشنگی / توو این دیار علاج
هرچی نامردیه / اینجا داره رواج
الهی معجرا / نشه یه روز حراج!
هرچی نامردیه / اینجا داره رواج

اشعار آیینی بی‌پلاک

نظرات