اَسما من ِ غمدیده دارم میروم سوی جنان با سوز و آه و ناله و خون دل و اشک روان او/جز قلب زار و/مضطر ندارد شب عروسی/مادر ندارد جان تو و جان گلم/در گلشن ولایت گلچین کند بر یاس من/بعد از نبی جنایت آه...آه و واویلا... در شعب بوطالب دهم جان و به فکر کوثرم آتش گرفته از غم سنگین دیوار و درم آه/روزی رسد که/با قلب خسته گردد گل من/ساقه شکسته من میرَوَم اما ز جان در اضطراب اویم جان میدهم اما کسی سیلی نزد به رویم آه...مظلومه ام من... این ماجرا گذشت و وقت محنت و عزا رسید فصل عزای کوثر قرآن مصطفی رسید آه/اسما بریزد/آب روان را علی بشوید/آن قد کمان را گل کرده اسما بر لبش آوای بی قرینی کجایی ای خدیجه تا فاطمه را ببینی آه...مظلومه زهرا... شعر و سبک سایت شهید آوینی