یا رقیه ذکر شام زینب است یا رقیه نقش جان زینب است یا رقیه ذکر زهرا حین درد یا رقیه ذکر اکبر در نبرد یا رقیه جامی از صهبای هو شد قیامش بهر مکتب آبرو ساغر چشمان او چون ماهتاب شرمسار از موی او شد آفتاب موی او شام غریبان حسین او علمدار یتیمان حسین قدرت سیلاب اشکش بی نظیر دلربایان بر سر زلفش اسیر اشک او چون اشک زینب پر بهاست قلب او آیینۀ زهرا نماست با جمالش عرش رویان در حجاب مه نماند کاین چون کتابت آفتاب بیرق عباس در دستان او حیرت عباس در چشمان او ذوالفقار عشق دارد روی چشم جلوهای از فاطمه در وقت خشم ابرویش محراب مستی حسین بهر اکبر هست تنها نور عین وجودش پاک چون آیینه است ذکر لبهایش دمادم فاطمه است فاطمه حک گشته بر جان دلش قلب زهرا میتپد در محملش مقنعه بر روی سر دارد ز خون اوست تابع فرزند جنون چون ابوفاضل علم برداشته قلب خود را بیت زینب ساخته چادر زهرا به روی قامتش بوسهای بر قلب اکبر حاجتش سایۀ زهرا به بالای سرش شهپر جبریل فرش مقدمش در خم قلبش شراب ناب داشت لعل لبهایش فرار از آب داشت مرهم زخم پدر در چشم داشت روی زخم اصغر او مرهم گذاشت مست از اشک عزای زینب است لای لایی ذکر او اندر شب است در بر مادر چو خواند لای لای با رباب زینب بگرید های های در بر گهواره چون زانو زند اصغر اندر عرش حق یاهو زند دست اکبر بهر زلفش شانه بود چشم زینب گرد او پروانه بود جای او در چشم عباس است و بس یا علی ذکر لبش در هر نفس روی دوش اکبرش دارد مکان بر رخ او فاطمه جلوه کنان