
گل چه کند شب به شب سحر که نباشد؟ درد به دختر رسد پدر که نباشد ای پدر آن روزهای خوب چرا رفت؟ حرمت ما پنج تن بگو که کجا رفت؟ با تو درِ خانهام ضریح جهان بود با تو چه امنیتی به خانهمان بود با تو خطر داشت کوچه رفتن من؟ نه با تو کبودی نشست بر تن من؟ نه خیز نبیِّ خدا زمانه عوض شد بعد تو رنگ تمام خانه عوض شد شاخهی یاسی که داشتیم لگد شد قالی کهنه که داشتیم لگد شد حمله به ما میکنند گرگ منشها دورو برم ریختهاند عربده کشها پای غریبه به در نشست نبودی پهلویم از چندجا شکست نبودی میخ همان موقعی که بر کمرم خورد خیره شدم بر علی در به سرم خورد فضّه به دادم رسید خیر ببیند زود به سویم دوید خیر ببیند اینهمه زخم و هزار درد و ملامت میخرم آن را به جان، علی به سلامت ****** این غم کجا برم که تو را مردها زدند؟ ****** مادرم شکسته میخوابید با سر نیمهبسته میخوابید میشد از درد خسته میخوابید اکثراً هم نشسته میخوابید ****** غم ما روزای بارونی میخواست گفتی اباالحسن قربونی میخواست نگو چرا برو بیاست تو خونه پسردار شدن مهمونی میخواست بههم گرفتار شدیم بخت با ما یار بود آره پسردار شدیم قابله مسمار بود قابله دستیار میخواست اون لحظه دیوار بود چقده ماه شده تولد محسن مبارک به دلت بد راه نده تولد محسن مبارک تو صبر من رجزخونی میکردند نگاه به این پریشونی میکردند خدا میدونه میخواست دلشون که همهی شهرو چراغونی میکردند فکرش هنوز تو سرمه، چشاتو بستی زد زیر دو چشمت ورمه، حتماً دو دستی زد فهمید که هنوزم از پا ننشستی زد اونیکه سیلی زدش میگه قدش خم شده یا نه؟ تو هم میپرسی از حسن ببین ردش کم شده یا نه؟ انگار نه انگار دیروز یه زن رو زدند بین انظار انگار نه انگار دیروز یه بچه شهید شد با مسمار انگار نه انگار انقدر زدند دستش افتاده از کار ******* بد زدنت، جلو چشای حسنت ناحلة الجسم شدی داره میلرزه بدنت بد میکشی همش آه سرد میکشی تو هرچی درد داری رو از قنفذ نامرد میکشی ******* وای من و وای من و وای من میخ در و سینهی زهرای من در وسط کوچه تو را میزدند کاش بهجای تو مرا میزدند ******* حیدر نیومد میزدنت همسایهها دیدند صداشون درنیومد حیدر نیومد میزدنت کاری ز دستم برنیومد ******* علی رو حلال کن واسه زخم بازوت علی رو حلال کن واسه درد پهلوت علی رو حلال کن واسه دست بستهش نتونست که برداره اون در رو از روت علی رو حلال کن به حالت جفا شد علی رو حلال کن که بچهت فدا شد علی رو حلال کن برای همون روز که پای مغیره به اون خونه باز شد