گفتم بمونی خودت نخواستی ای عمو فدات بشه که حتی یه زره نخواستی ای یادگارم فهمیدم حالو رفتی میدون انگاری قد کشیدی خوش قدو بالا وای یتیم گیرت آوردن اسب هاشونو روی پیکر تو بردن استخون های تنت هم دیگه خوردن شاخ شمشادم کلی سنگ ریختن سرتو مثل نقل تازه دامادم شاخ شمشادم تو زمین افتادی انگار قاسمم خودِ من افتادم سر رسید اجل دنیا اینجوری میخواست رو نیزهها بری با حسن سر رسید اجل من نمیخواستم بگیرم تو رو اینجوری توی بغل سر رسید اجل حالی نداره این روزگارم چجوری حالا کفن کنم تو رو عبا ندارم فرقی برام با اکبر نداشتی رفتی و بد داغیو قاسم روی دلم گذاشتی وای فدای چشم بستت ای عمو قربون دستو پای خستت میشنوم صدای استخون های شکستت نعل اسب خورده پاشو دشمنت داره میخنده قلبم رو آزرده نعل اسب خورده نعل تازه پیکرت رو کَنده با خودش برده ورم بازوت مثل زهرا مادرم نیزه زدن میون پهلوت ورم بازوت من چشام نمیبینه گمون کنم زخمی شد ابروت میخ در و سینه ی زهرا واویلا واویلا واویلا محسنو کشتن خدایا واویلا واویلا واویلا