گرفته توده‌ی ابری سیاه، آه

گرفته توده‌ی ابری سیاه، آه

[ حاج محمود کریمی ]
گرفته توده‌ی ابری سیاه، آه
فضای پهنه‌ی آن قتلگاه؛ آه

به ضرب نیزه‌ی یک بدنهاد، داد
به خاک راکب خود ذوالجناح؛ آه

گروه لشکر اعداء به تاخت، تاخت
به جسم بی‌رمق از هر جناح؛ آه

تمام پیکر او لاله‌گون، خون
شکسته سینه‌ی پامال شاه؛ آه

گرفت زلف رها را به دست، مست
نهاده پا به‌روی بوسه‌گاه؛ آه

و بعد، گردن او را برید؛ دید
زنان اهل حرم بی‌پناه؛ آه

به قصد غارت زیور ز پای، وای
به‌سمت خیمه، روان یک سپاه؛ آه

خیام دخترکان، غرق دود بود
پر است خیمه ز فریاد آه آه

نظرات