
(روز رجعت که سر از خاک برون میآریم)۲ بیکفن سوی تو من پاره کفن میآیم حسین... وای حسین... **** گرد و خاک شد گمت کردم اومدم دیدم تو گودالی چقدر موهات پریشونه جای دست مادرت خالی گرد و خاک شد گمت کردم ولی نالههات منو میخوند اومدم تو قتلگاه دیدم یکی با پا تنت رو چرخوند ازدحام شد زمین خوردی تو زمین خوردی و زینب گفت: پیرهنی که یادگاری بود تو تن تو پاره کرد و برد بیرمق بود و تکان میخورد به تنش نیزه و کمان میخورد وقتی افتاد دورهاش کردند چه لگدها از این و آن میخورد همه رفتند شمر ولکن نیست شمر تا رفت از سنان میخورد زیر لب گفت آب، آب، آب چکمهها بود بر دهان میخورد آه از پیکر رها مانده از تن شاه بیردا مانده همه رفتند خواهرت گفت حسین: حیف این شمر بیحیا مانده حسین... **** (من بیوضو موی تو را شانه نکردم)۲ حالا به دنبال سرت باید بگردم حسین...