کوچه ها تاریک و سرده

کوچه ها تاریک و سرده

[ سید مجید بنی فاطمه ]
کوچه‌ها تاریک و سرده
خالی از یه دونه مَرده

یه سفیر تک و تنها
توی کوچه‌ها می‌گرده

اینهو ابر بهاری
از چشاش بارون می‌باره

گاهی وقتا از غریبی
رو‌د دیوار سر می‌گذاره

زانوشو بغل گرفته
در فغان و شور و شینه

غم و غصه‌های اون مرد
غمِ اطفالِ حسینه

غصه دار و بی قراره
میگه با ناله هماره

علی اصغرو نیارید
حرمله در انتظاره

هی میگه نیا به کوفه
کوفیا وفا ندارن

زن و بچه‌تو نیار که
کوفیا حیا ندارن

یا حسین نیا به کوفه
شهر کوفه شهر ننگه

بچه‌های شهر کوفه
دامناشون پرِ سنگه

نظرات