کنار علقمه تماشاییام خجل از این منسب سقاییام که آبی ندارم، جوابی ندارم دیگر مرا سقا نخوانید چشم انتظار من نمانید واویلتا آه و واویلا... سیلاب اشکم راه صحرا گرفت علقمه بوی عطر زهرا گرفت نشسته کنارم، دگر غم ندارم کمک کن ای درمان دردم برخیزم و دورش بگردم واویلتا آه و واویلا... انا العباس واویلا، حسین تنهاست واویلا... کنار علقمه غوغاست مادر سرم بر دامن زهراست مادر ز پشت پردهی خونین چشمم کبودیه رخش پیداست مادر