کاش آید که شبی در حرمت گریه کنم به عزایت بنشینم ز غمت گریه کنم اشک ریزان دل پُر خون زِ خدا خواستهام تا که من بر تو و اهل حَرمت گریه کنم ای که یک ذره غبار حرمت به ز بهشت بهر پابوس غبار حرمت گریه کنم گر نبودم به کنارت برهد جان بازم تا که باقیست مرا جان، ز غمت گریه کنم جسم صد چاک تو پامال سم اسبان شد بر تو و پیکر صد پاره تنت گریه کنم