چه خوش است بویِ عشقت، نفسِ نیازمندان

چه خوش است بویِ عشقت، نفسِ نیازمندان

[ محسن عرب‌ خالقی ]
چه خوش است بویِ عشقت، نفسِ نیازمندان 
دلِ از انتظار خونین، دهن از اُمید خندان

نظری مباح کردی و هزار خون معطل
دلِ عارفان بِبُردی و قرارِ هوشمندان

گوشه‌ی اَبروی یار منزلِ جانم
بهتر از این گوشه پادشاه ندارد

اِی کشتی نجات
اِی عالی درجات

جانم جانم جانم جانم جانم جانم
آی جانم به فدات 

اگر از کَمَندِ عشقت بروم، کجا گریزم؟
که خلاص بی‌تو بند است، حیات بی‌ تو زندان

اگرم نمی‌پسندی، ندهم به دستِ دشمن
که من از تو برنگردم به جفایِ ناپسندان

گرچه سیه‌رو شدم، غلامِ تو هستم
خواجه مگر بنده‌ی سیاه ندارد؟

اِی کشتی نجات اِی عالی درجات
جانم جانم جانم 
جانم جانم جانم
آی جانم به فدات

نظرات