پیچیده بوی غم وا، محمّدا عرش خدا گرفته عزا، وامحمّدا گریان دو چشم ارض و سماء، وا محمّدا امشب شدهست نوحهی ما، وا محمّدا *** شیب گوداله و شاه بی ردا، وا محمّدا خواهرش رو به مدینه زد صدا: وا محمّدا *** وامحمّدا حسین و بی ردا به زیر دست و پا *** بر غربت پیمبرمان گریه میکنیم محض رضای مادرمان گریه میکنیم *** مولای ما به سوگ برادر نشسته است جایش ببین که بر روی منبر نشسته است روباه جای شیر دلاور نشسته است آتش به جان حضرت کوثر نشسته است *** امّت ز یاد برده چه راحت غدیر را دادند زود اجر رسول و امیر را چیزی نمانده تا که شود یاس بیقرار قنفذ رسد به نان و نواهای بیشمار آتش گرفت میخ در از آه ذوالفقار آمد خزان فاطمه در اوّل بهار چیزی نمانده که بماند از او خیال گردد جوان خانهی مولا قدَش هلال *** چهل بی حیای پست و لعین، آه فاطمه بی حرمتی به صاحب دین آه فاطمه دو گوشواره به روی زمین آه فاطمه ** چیزی نمانده تا زند ناله از جگر فضّه برس به داد دل مادر و پسر *** خزان رسید و به گلزار من شرر انداخت رسید هیزم و آتش به شاخسار انداخت دری که ساختهام آخر به من خیانت کرد گرفت آتش و خود را به روی یارم میان معرکه سلمان خداش خیر دهد دوید و زود عبا را روی نگار انداخت