هستی پناه و من هستم پناهنده

هستی پناه و من هستم پناهنده

[ ابوذر روحی ]
هستی پناه و من هستم پناهنده
زیباترین مخلوق، صالح‌ترین بنده
هر بار گرفتم با دستام ضریحت رو
دیدم که دستام تو دست خداونده

ای صاحب من و راهب دل ارامنه اباالفضل
در دار دو جهان نوکریِ تو برا منه اباالفضله

یا ابوفاضل، زیبا ابوفاضل
پشت من گرمه به کوه، با ابوفاضل
یار ابوفاضل، دلدار ابوفاضل
نه دیگه نمی‌شه تکرار ابوفاضل

شغلم شریفه چون شغلم غلامیشه
عشقو رصد کردم دیدم حوالیشه
من یادمه حرفاش، بابام همش می‌گفت:
سلطان اباالفضله، نون تو گداییشه

ای دلبر من و دلبر دل عراقیا اباالفضل
قربون قدّ رعنای تو بشم ای ساقیا اباالفضل

عشق ابوفاضل، با عشق ابوفاضل 
می‌رسونه منو تا عشق ابوفاضل
یار ابوفاضل، دلدار ابوفاضل 
نه دیگه نمی‌شه تکرار ابوفاضل

نظرات