هر نفس شعله‌ای از سوختنت می‌آید

هر نفس شعله‌ای از سوختنت می‌آید

[ حاج عبدالرضا هلالی ]
هر نفس شعله‌ای از سوختنت می‌آید
آه چون آتش سرخ از دهنت می‌آید 

وای اگر زخم زبان بسته دهن باز کند
بوی خون است که از پیرهنت می‌آید

این صدای خش‌خشِ یک آینه‌ی خورد شدست 
زینبت گفته صدا از بدنت می‌آید 

حرف همسایه دروغ است، نه لاغر نشدی
این لباسی که خریدم به تنت می‌آید 

دومی خواسته از من به عیادت برسد
پاشو کدبانوی من، راهزنت می‌آید

دست من بسته که شد بین شلوغی، قُنفُذ
طعنه زد، فاطمه، خیبر شکنت می‌آید

با من از میخ کج و محسنِ شش‌ماهه نگو
فضه اینجاست، بگو هم‌سخنت می‌آید 

بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا 
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا

نظرات