نگران بودی، کاش علمدارت بود، در امان بودی
تبلیغات

نگران بودی، کاش علمدارت بود، در امان بودی

[ ابوذر روحی ]
نگران بودی
کاش علمدارت بود، در امان بودی

نگران بودی
کشته‌ی گرسنه‌ی دم اذان بودی
نگران بودی

گریه به اون ساعت گرم و تار می‌کنم
مثل رباب از سایه فرار می‌کنم

عالم و به داغ حسین دچار می‌کنم
مثل رباب از سایه فرار می‌کنم

اون همه فریاد زدی، حریف دِرهم نشد
حتّی علی اکبرم، این همه دَرهم نشد

(غریب مادر حسین)۴

----

رو سیاه بودن
نصف جمعیّت همه توو قتلگاه بودن

بی ادب بودن
خیلیاشون از، کشتنِت عقب بودن

نیمه‌ی شب گریه به اون لباس می‌کنم
خواب می‌بینم به شمر التماس می‌کنم

تنت رو از زیر لگد خلاص می‌کنم
خواب می‌بینم به شمر التماس می‌کنم

زمین که خوردی تو رو، از سر مقتل زدن
تا ته گودال حسین، تو رو مفصل زدن

-----

نیزه خم می‌شد
هر چی بیشتر می‌زد از تو کم می‌شد

دشمنت بودن
خیلیا فکر بعدِ کشتنت بودن

روضه‌ی قتلگاهت و مرور می‌کنم
از بغل تن زخمی عبور می‌کنم

النگوم و می‌دم سنان و دور می‌کنم
با چادرم کفن برا تو جور می‌کنم

یه کنج از این قتلگاه، به زینبم جا بده
من نرسیدم حسین، به تو خدا شاهده


زمین که خوردی تو رو از سر مقتل زدن
تا ته گودال حسین، تو رو مفصّل زدن

‌-----

(مظلوم بودی و، 
از آب فرات محروم بودی و)۲

قلبت می‌تپید
(زنده بودی و رگ‌هات و برید)۳

کوتاه نیومد
گفتم باهات راه بیاد، راه نیومد

بی چشم و رو بود
اونی که با خواهرت رو به رو بود

کَج می‌بریدند،
حلقومت و رَج به رج می‌بریدند

-----

دو خط احکام یادش بده، اسلام یادش بده
که بدونه تشنه لب سر نبُره

دو خط احکام یادش بده، اسلام یادش بده
که جلو چشمای مادر نبُره

من و عذاب می‌ده، به مرکب آب می‌ده
تو رو صدا که می‌زنم شمر جواب می‌ده

تازه نفس اومد خودِ شبث اومد 
یه پیرمرد بی حیا عصا به دست اومد

نظرات