نگاهتو نبند

نگاهتو نبند

[ سعید کرمعلی ]
نگاهتو نبند
بلند شو به شمر بگو به خواهرام نخند 
نزار رو خوارت غریبه دست کنه بلند 

موی سر رقیه‌تو از سر کینه کند، بمیره واس تو 
ماهارو می‌زنن که پرت کنن حواستو 

چیکار کنم دوباره پس بدن لباستو 
اینا فقط می‌خوان ببینن التماستو 

نوبتی برای کشتنت میان 
هر کدوم یه تیکه سوغاتی از تنت می‌خوان

ولی دست روزگار 
لب تو کنار گذاشت واسه چوب خیزران

به قصد جنگ می‌زدنت 
با چوب و سنگ می‌زدنت

فقط با کمترین هزینه بی‌درنگ می‌زدنت 
حتی با مشت می‌زدنت 

خنجرش رو کشید
تا دید حسین بی‌حاله از تشنگی شدید

یه پیر مرد صدا می‌زد بهش امون ندید 
شمر با پا رو سینه رو حسین من پرید 

خنجرش رو کشید
ندای یا بُنَیَ مادرش شنید

بُنَیَّ، بنی، بنی...

شمر راحتش بزار 
کارتو کردی دیگه از تنش برو کنار 

بی حیایی کافیه
مادرم کنارشه، صداتو هی بالا نیار 

سهم حسین شهادت و 
سهم من از اسارته 

شمر با خنده میگه 
تازه زمان غارته 

حسین، حسین...

برئت الی الله
از اونا که به تو بد کردن 

برئت الی الله
راه نفس‌هاتو سخت کردن 

برئت الی الله
اسب از رو تنت رد کردن

عالم بمیره واسه اون لحظه‌ای که 
نگاهته سمت حرم

مادرتم داره میمیره و میگه 
حسین عزیزم پسرم

عصره ولی دنیا سیاهه
ذکر دلا دوباره آهه

این صدای چکمه جنگه 
انگاری از تو قتلگاهه

ای حسینم، ای حسینم..

نظرات