میبینی داداش علیاکبر این عموی منه تو میدون روی سربند عموم عباس حک شده یارقیه خاتون به عشق منه که میزنه سرها رو ز تن کل لشکر با اسم منه که میگیره قوت و میتازه هی مکرر الله به اباالفضل خوش نام اباالفضل عالم رو میچرخون چشمان اباالفضل الله به رقیه دنیای رقیه ای ماه درخشان شبهای رقیه گردان 118 تو سپاه 315 شاه بانو یارقیه میزنم روضهتو جارو یا رقیه کلب آستان تو هستم زدهام پیش تو زانو یارقیه بیقرارم سربه دارم من بجز رقیه صاحبی ندارم اوج آرامش و می بینی توی آغوش عموم عباس خورشید رو به روی مهتابه تا میشینی روبه رو عباس به میدان باز شده روونه یل و پهلوان آل هاشم کشیده تیغ و کرده غوغا که به سمت اعداء گشته عازم الله به شمائل قبله به تو مایل مژگان اباالفضل به قلبم شده قاتل ابروی کشیده گیسوی خمیده یوسف تو رو دیده دستاشو بریده