مولا که کنده بود در قلعه را ز جا زهرا جان وا میکند پس از تو در خانه را به زور محکم میزدن یکی دوتا نبودن چهل نفر با هم میزدن پس از تو آنچه سفید است گیسوی حسن است پس از تو آنچه سیاه است روزگار علیست صورت نازک و دست عربی واویلا تو را با خاک پوشاندم لحد ای کاش میچیدم اگر این کار میکردم سرت بر نی نمیدیدم شهید گمنامی دستتو میبوسم رفتی که محکم شه چادر ناموسم سلام عزیزم سلام برادر خوش اومدی به خونه در دلم رو خدا میدونه از بدن سابقهی تیر کشیدن دارم ولی این تیر سه شعبه است خدایا چه کنم؟
آدم ازشنیدنش سیرنمیشه خداخیربده آقای پورکاوه رو