من همون بچه‌ای ام

من همون بچه‌ای ام

[ جواد مقدم ]
من همون بچّه‌ای‌ام
که رو شونه‌ی باباش سینه می‌زد برای تو
همونی که دلخوشیش 
بود فقط باشه میون دسته‌ی عزای تو 
با یه پرچم کوچیک 
همیشه می‌آمده تو جمع نوکرای تو

ولی حالا که می‌بینی 
دیگه اون بچه بزرگ شد و برات نوحه خونه 
هم بزرگ شد، هم پدر شد
حالا بچّشو تو روضه‌ها کنارش می‌نشونه

من عاشق شدم 
که بگم فقط خودت معشوق منی
شور سینه زنی‌هام ذوق منی معشوق منی


تو شاهم شدی 
که بگی من واست حساسم پناه
کی به جز من واست میشه تکیه‌گاه 
هستم سرپناه هستم سرپناه 

ای جونم حسین از ته دل واست 
می‌خونم حسین...

من همون بچه‌ای‌ام 
که رو شونه‌هام می‌ذاشت حرز تو مادرم
از تو موهام می‌کشید 
هِی می‌گفت بهت میاد پیرهن سیاه پسرم
آرزوش بود و هست 
یه سفر بریم باهم دیگه زیارت حرم 

ولی حالا که می‌بینی 
حسرت زیارتت مونده تو دل چند سالیه 
همه رفتند من جا موندم 
هرکی رفت بهم میگفت کرب‌و‌بلا جات خالیه

این رسمش نبود همتی کن باز
هم در روم باز بشه
بین خوبات آقا این بد جا 
بشه در روم باز بشه

قربونت برم 
تو که خوبی خوبی تو ذاتته
به گدا بخشیدن عادات توئه 
تو ذات توئه تو ذات توئه

ای جونم حسین از ته دل واست
می‌خونم حسین...

نظرات