من غریبم جز خدا دردامو هیچکی نمیدونه

من غریبم جز خدا دردامو هیچکی نمیدونه

[ حسین عینی فرد ]
من غریبم جز خدا دردامو هیچ‌کی نمی‌دونه... 
همسرم شد قاتلم ای داد و بی‌داد از زمونه۲
لخته‌ی خون جاریه از روی لب‌های من ای وای۲
غصّه‌های من شبیه کوهی از ماتم می‌مونه

(تنم داره، می‌سوزه تُو حرارت و تُو تب  
بیا به بالای سرم زینب 
که لحظه‌های آخرم شد) ۲

پریشونم، غم‌های من نداره درمونی 
هر دوتا چشمم شده بارونی
غمم غمای مادرم شد

وای حسن، وای حسن ... 

بی‌قرارم لحظه‌های آخری برای مادر
من که بودم شاهد مصیبت و غم‌های مادر
توی هُرم شعله‌ها مادر به زیر دست و پا سوخت۴
یادمه که پشت در آتیش گرفت اعضای مادر

یه عدّه پست، دستِ غریب عالَمو بستن
پهلوی مادرم رو شکستن
امان از این همه غم و درد

خودم دیدم، تُو کوچه مادرم زمین افتاد
رُو به‌روی نگاهِ ما ای داد 
مادر و می‌زدش یه نامرد

وای حسن، وای حسن ...
* * * *
(کوچه‌ی پُر مُحَن، داد می‌زنه حسن: ۲
جلو چشای من، مادرمو نزن۲)۲

مادرمه، همون که سیلی می‌زنیش۲
مادرمه، همون که مونده زیرِ پات

نظرات