من پیر مرد با دنیای درد

من پیر مرد با دنیای درد

[ حاج محمدرضا طاهری ]
منِ پیرمرد با دنیایِ درد
با زانو نشستم علی رو بروت

نگام کن علی، صدام کن علی
دارم لخته خون می‌کشم از گلوت

صبوری دارم با غمت می‌کنم
نگاه به تن مبهمت می‌کنم

نگاه کن با عباس نشستم زمین
دارم از رو خاکا جَمعِت می‌کنم

وای از ماتمت، خودم دیدمت
شدی دست به دست روی سر نیزه‌ها

دلم پر غمه، تنت که کمه
چطوری بچینم به روی عبا

مگه دیگه داریم ما سخت تر ازین
پاشو حال و روز باباتو ببین

می‌خوام که تو آغوش بگیرم تو رو
ولی باز می‌ریزی به روی زمین

نظرات