مانند مادرت به جوانی شکستهای مسمار جلوه کرد به زهر جفا، جواد از آب هم مضایقه کرد آن زن لعین بر خاک حجره تشنه زدی دست و پا جواد نه مادر و نه خواهر و نه یار و یاوری تنهاترین فدایی آل عبا جواد بودن دیو و دد، همه مشغول ساز و کَف تا رفت نالهی تو به عرش خدا جواد بردند نیمه جان بدنت را به روی بام اما نگشتهای تو ذبیح از قفا، جواد