قلب تو از سنگه، دست از سرم بردار

قلب تو از سنگه، دست از سرم بردار

[ محسن عرب‌ خالقی ]
قلب تو از سنگه، دست از سرم بردار
کشتی منو، پاتو از معجرم بردار

دست‌هات چه سنگینه، تا میزنی هربار
این بار زنجیر رو از گردنم بردار

من مو سفیدم نزن نزن
بچه شهیدم نزن نزن

اصلا می‌فهمی سه سالمه
دیگه بریدم نزن نزن
بابا ندارم نزن نزن

موهامو سوزوندی، بس ات نبوده انگار
دنبالم افتادی، دست از سرم بردار

چشم‌هام نمی‌بینه، بس که هولم دادی
گوشوارمو دیدم، دیروز دیدم توی بازار

عمه‌م می‌بینه نزن نزن
گریه‌ش می‌گیره نزن نزن

هرکی که رد شد می‌گفت بهت
بچه می‌میره نزن نزن
بابا ندارم نزن نزن

اون شب که خوابم برد، مُردم من از دوری
بابامو می‌خواستم، اما نه این‌جوری

سر غرق خون بود و دندونش هم خونی
موهاشم انگاری سوزونده بود خولی
حسین وای

مارو توی بازار زدن زدن
مارو توی انذار زدن زدن

رو نیزه سر مردا رو می‌زدن
پای نیزه هم زن‌ها رو می‌زدن

یه جوری شد این آخری‌ها بابا
شتر راه نمی‌رفت ما رو می‌زدن

طناب منو بی‌ادب می‌کشید
پیاده منو نیمه شب می‌کشید

برای اینکه دوستاش بخند بابا
موهای منو از عقب می‌کشید

نظرات