قصّه‌ی من و تو ماورای عشقه

قصّه‌ی من و تو ماورای عشقه

[ محمدحسین حدادیان ]
قصّه‌ی من و تو ماورای عشقه
این دیوونگی‌ها ماجرای عشقه
سرشکستن این‌جا به فتواهای عشقه

یادم نرفته اون شلوغیا و اون سلامِ ساده
تازه فهمیدم که مثل من زیاده

من الان جام چقدر خالیه تو کربلا
شب جمعه عجب حالیه تو کربلا
من یه خونه می‌خوام دور و برِ خیمه‌گاه
شنیدم زندگی عالیه تو کربلا

بطلب حَرمت ابی‌عبدالله
ببار از کرمت ابی‌عبدالله
بگو دوست دارمت ابی‌عبدالله

یا حسین، یا حسین، ابی‌عبدالله...
****
همه جا رو گشتم، مثل تو ندیدم
واسه داشتنِ تو سختیا کشیدم
حالا به همه آرزوهام رسیدم

یاد مُحرّمای بچّگیم و اون دیوونگی‌ها
دسته‌های عشق و روضه خونگی‌ها

هنوزم مثل قبلنا گرفتارتم
پا به سن گذاشتم و هنوز پی کارتم
تاسوعا زیر عَلم بود شفا گرفتم
تا قیامت بدهکار علمدارتم

بطلب حَرمت یا ابوفاضل
سرم و قدمت یا ابوفاضل
دلم و عَلمت یا ابوفاضل

مددی، مددی، یا ابوفاضل...

نظرات