قرارمون این نبود بشکنه بال من

قرارمون این نبود بشکنه بال من

[ حمید علیمی ]
قرارمون این نبود بشکنه بال من
پیرهن خونی بشه بعد تو‌ مال من
قرارمون این نبود، قرارمون این نبود 

یادم میاد افتادی روی خاک کربلا و پَرت شکست
یادم میاد تو شلوغیِ نیزه‌ها دل مادرت شکست

یادت میاد توی قتلگاه حیف چه‌جوری از تو جدا شدم؟
یادت میاد دنبال سرت راهی توی کوچه‌ها شدم؟

خبر داری شدم اُمُّ المصائب؟
خبر دارم که رفتی دِیر راهب

خبر داری شده کارم صبوری؟
خبر دارم که تو کنج تنوری

حسین، عزیزدلم...

قرارمون این نبود من بشم خون‌جگر
با شمر و خولی بشم بعد تو هم‌سفر
قرارمون این نبود، قرارمون این نبود

یادم میاد بین گَرد و خاک می‌دیدم فقط برق خنجرو
یادم میاد رو به قبله حتّی نکرد و از تن بُرید سرو
یادم میاد بین آسمون بغض و آه و اشک مادرو

یادت میاد خیمه گُر گرفت شعله معجر دخترت رو سوخت
یادت میاد توی کوچه‌ها چادر سرِ خواهر تو سوخت؟
یادت میاد روی نیزه بودی که خیمه‌ی خواهر تو سوخت؟

خبر داری مرا بازار بردند؟
میان مجلس اغیار بردند
خبر داری رقیّه با ربابت
خبر داری شدن سمت خرابه؟

اون که تو رو کُشت، دستامو بسته
مثل اباالفضل سرم شکسته

حسین، وای...

خبر داری گُلت نشکفته پژمرد؟
خبر داری رقیّه دخترت مُرد؟

خبر داری که زخمم بد نمک خورد؟
خبر داری همه حرم کتک خورد؟

انگار هنوز دارن کبوترو پَر می‌بُرن
انگار هنوز دارن دَم غروب سر می‌بُرن

غمِ عشقِ تو با زینب چه‌ها کرد
مرا محمل‌نشین در کوچه‌ها کرد
****
مران یک دَم ساربان اشتر ناقه‌ی زینب مانده اندر گِل
مزن ظالم فرصتی آخر تا بگیرم من از حسینم دل

شتربانان بی‌کفن مانده جسم مجروحش در دل صحرا
مزن ظالم تا کفن گردد جسم او پیش مادرم زهرا

حسین جانم ای حسین جانم...

نظرات