فرزند دلبندم دل از همه کندن با همین خون لختهها چشماتو میبندم التماسو میبینی توی چشام ای ولدی ای ولدی جمع نمیشه بدنت روی عبا ای ولدی ای ولدی تو چقدر زیادی من دست تنها ای ولدی ای ولدی ای ولدی دستمو بگیر پاشو ای ولدی پاشو دستمو بگیر ای ولدی منو تا حرم ببر ای ولدی ای عصای منِ پیر تو با صورت و من با سرزانو دیدی آخرش با هم زمین خوردیم دیدی شد اونی که نباید میشد پیش چشم مادرم زمین خوردیم تو این همه شدی و من هنوز یک نفرم نفس بکش پسرم شده پر از علیاکبر تموم دور و برم بلند بلند خندیدن بلندبلند گریه کردم نفس بکش ای عزیزم االهی دورت بگردم ولدی ای ولدی ای ولدی التماسو میبینی توی چشام ای ولدی ای ولدی جمع نمیشه بدنت روی عبا ای ولدی ای ولدی تو چقدر زیادی من دست تنها ای ولدی ای ولدی خیلی تو برا من عزیزی عزیزم عزیزم چه کنم از عبا نریزی عزیزم عزیزم گفتم عصای پیری بابا میشی ولی نشد گفتم قوت زانوی بابا میشی ولی نشد ارباً اربا شدی ، مثل دریا شدی چه بلایی سرت اومده پخش صحرا شدی ولدی ای ولدی ای ولدی