بی نام علی صومعه و دیری نیست کس را پی درک ذات او سیری نیست گویند که از غیر علی چشم بدوز هر سو نگرم علی بود غیری نیست خورشید چون به شهر مکه سر میزد در سینه کبوتر دلم پر میزد رفتم به در خانه کعبه دیدم عالم بر در خانه علی در میزد