علم افتاده اینجا، مَشک حرم اینجا دلم افتاده اینجا، دست قلم اینجا... و بانَ الاِنکِسارُ فی جَبینی دارن میخندن به حسین میبینی من کمرم اونجا شکست که گفتی و اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَمينی (از زندگی سیر شدم خیلی، ویلی ویلی کنار تو پیرم شدم خیلی، ویلی ویلی) (ستون خیمهات بی تو خرابه که بی تو قطرهی آبی سرابه دو دستی که بریدند از تنِ تو تموم آرزوهای ربابه) **** نتونستی که پاشی، دوباره سقا شی خیالم با تو راحت بود، کاشکی میشد باشی... حُرمت خیمهها شکسته میشه سرِ تو روی نیزه بسته میشه نذاری دخترم بره اسارت خیلی کوچیکه زود خسته میشه کنار دستِ تو زمین خوردم مُردم مُردم وقتی تو رو به جا نیاوردم مُردم مُردم... از زندگی سیر شدم خیلی، ویلی ویلی کنار تو پیرم شدم خیلی، ویلی ویلی... **** تو رو میذارم میرم، از دنیا دلگیرم تو رو میذارم میرم، میرم و میمیرم... امنیت خیمه خدانگهدار خاطرههامو با تو خاک میکنم اُمُّ البنین کجاست ببینه بی تو با آستینم اشکمو پاک میکنم اگه سکینه تو رو از من خواست عباس عباس باید بگم حسین دیگه تنهاست عباس عباس... از زندگی سیر شدم خیلی، ویلی ویلی کنار تو پیرم شدم خیلی، ویلی ویلی...