(صفی که لشکر کوفه مقابلش بسته)۴ (نمیرسد به نماز جماعت سادات)۲ (امام بوسه به خاکِ مزار خود میزد)۲ (حسین و بیعت با ظلم اشقیا هیهات)۲ حسین لبیک... (رقیه چادر خود را که بر سرش میکرد)۲ (به فکر بود از اینجا چه میبَرَد سوغات)۲ فدای غربت قاسم شوم به جای حسن که سنگ میخورد اینجا به جای نقل و نبات حسین لبیک... (رباب علی را به گردنش آویخت)۲ (ز ترس حرمله و آن سهشعبهی بدذات)۲ حسین لبیک... (اگر چه چشم ترِ خواهری به مقتل خورد)۲ (ولی هنوز نپرداخته به جزئیات)۲ (لباس کهنهی او را تنش نکرده هنوز)۲ (که بی برادریاش این چنین شود اثبات)۲ حسین لبیک... حسین لبیک... (خدا به خیر کند دست هر کسی سنگ است)۲ (پس علی شده کوفه پُر از ازاذل و اوباش)۲ (به نیزه مصحّف قرآن ورق ورق بشود)۲ (چنانکه به گریه بیفتد برای او تورات)۲ خدا چکار کند بی حسین خواهر او اگر که مانَد معطّل دم درِ ساعات تو کس و کار منی شمر جلو دار من است... دست من گیر که این دست همان است که من سالها از غم هجران تو بر سر زدهام