روزای عمرم رفته و هنوزم من دارم با روضهت میسوزم با تو خوبه حالم توی این زمونه کاش بشه آقا این نوکری ما تا ابد بمونه تو روضهت آروم نمیگیرم چرا از داغت نمیمیرم؟ شنیدم با نیزه روی خاک، هِی تو رو کشیدن تو رو پیش چشم مادرت، زنده سر بُریدن حسین عزیز دل من... شد آیهآیه سورهی محمد غصّههای قلبم شد بیحد دیدم چه جور با ضربههای ممتد هر کسی که داشت کینه از بابام، پسرمو میزد شده خونی پیکرش ای وای شکسته فرقِ سرش ای وای نداره این دنیا بعد از او مِهر و لطف و رحمی بمیرم که شد مثل زهرا پهلوی او زخمی گُل پرپر علیاکبر... حرفی بزن تا قدری جون بگیرم که با این سکوتت میمیرم پاشو بازم از جا پسرِ دلیرم که بیتو دیگه علیاکبر از زندگی سیرم ببین که خستهم پاشو بابا عصای دستم پاشو بابا ببین که از داغِ جانسوزت جگرم میسوزه با نیشخندِ دشمنات قلبِ مضطرم میسوزه گُل پرپر علیاکبر...