سپردمت به خدا و به خارهای مغیلان

سپردمت به خدا و به خارهای مغیلان

[ علی پورکاوه ]
سپردمت به خدا و به خارهای مغیلان

این شب آخری چه زود می‌گذره
شب وداع عاشق و دلبره
عزیز من نوبتی هم که باشه
نوبت اون وصیت مادره

اجازه میدی که روتو ببوسم
این دم آخری موتو ببوسم
بذار به جای علی و فاطمه
بزار با گریه زیر گلوتو ببوسم

امشبمون ان شاءالله فردا نشه
خیمه ما بدون سقا نشه
رباب داره خدا خدا می‌کنه
حرمله پاش به خیمه‌ها وا نشه

برو ولی به فکر خواهرت باش
مراقب رگای گردنت باش
دیگه سفارش نکنم عزیزم
به فکر گریه‌های دخترت باش

نگو که بسته با طناب نمیشم
من وارد بزم شراب نمیشم
حریف شام و کوفه میشم اما
حریف گریه رباب نمیشم

طفلی می‌گفت تو خیمه
حالا که قحط آبه
همه راحت بخوابید
عمو عباس بیداره

قول میدم اگه ورق برگرده و علی نمیره
جوری لالایی می‌خونم حرمله گریش بگیره

بالای سرت بودمو دیدم که حرامی
با گیسوی تو خنجرش را ...

نظرات