سرت را ابن ملجمها شکستند و پهلوی تو را بابا شکستند (جوانم مرد و پیشم کل کشیدند سر پیری غرورم را شکستند)2 (علی جانم، علی جانم، علی جان)2 مشو راضی که با خجلت بگردم در این صحرا به صد زحمت بگردم زمان بردنت دلشوره دارم تو در بین عبا دورت بگردم (کنارت عمر من سر آمد اکبر)2 ز خیمه عمّه مضطر آمد اکبر ز جا برخیز و تا برخیزم از جا دوباره حرف مَعجر آمد اکبر (علی جانم، علی جانم، علی جان)3 (تو اون شلوغی بابا، افتادنت رو دیدم پاهام که کم توان شد با زانوهام رسیدم)2 گم کردمت علی جان دوباره خوش صدای حرم صدام کن بابات داره میمیره پاشو باز فکری برای غصّههام کن باید که تنهایی خودم، فکری برا غمت کنم با قدّ خم از رو زمین، رو این عبا جمعت کنم هرجا که میبینم تویی، رو خاک گرم کربلا فکر منم میکردی خب، اینهمه پخش شدی چرا؟ وایم علی، وایم علی.... (هرجا که پا میزارم تنت جلو پاهامه)2 کنار پیکر تو زینبم هم باهامه نیزه به نیزه گشتم که آخر تنت تو دستشون نمونه بردن عمّه با من ولیکن تورو کی به خیمه میرسونه؟ ببین که آخر عمری به چه روزگاری افتادم خودت پاشو مارو ببر من اینهمه قسم دادم خوردم زمین تا جمع شدی هی پشت هم قدم قدم برای پیدا کردنت به هرکی میشد رو زدم جانم علی، جانم علی.... (جوونا دم گرفتند، با اشک گاه و بیگاه)2 به عزّت و شرف لاالهالاالله کلّی سفارش کردم که آروم تنت رو تو عبا بذارن یکی دو تا که نیستی باید که بازم برات عبا بیارن خداروشکر عبایی بود تا که تنت رو جمع کنه من چی بگم دعایی کن رحمی به دخترم کنه عبای من شد تابوت درد میون جونمه (چند سالی میشه بابایی تابوت تورو شونمه)2 جانم علی، جانم علی.... نالم از داغ جوون قید جونم رو زدم (اینجوری با سر زانو بالا جسمت اومدم)2 عمّه داره میرسه پاشو که من عصا میخوام عصای پیری بابا پاشو من عصا میخوام (واسه بردن تن تو دو سه تا عبا میخوام)3 آب دریا حریف آتیش قلبم نمیشه (این تنی که من میبینم یه روزه جمع نمیشه)2 (واژه واژه روی خاکای زمینی غزلم)2 مثل بچّگیت دوباره جا شدی تو بغلم (علی جانم، علی جانم، علی جان)2