زینب همان کسی‌ست که در راه عفتش

زینب همان کسی‌ست که در راه عفتش

[ سجاد محمدی ]
زینب همان کسی‌ست که در راه عفّتش
عبّاس می‌دهد، نخِ معجر نمی‌دهد
* * * *
قیام می‌کنم، قیام می‌کنم
برسم شام کار و تمام می‌کنم
به شاهِ نجف سلام می‌کنم
خواب و به چشمِ عدو حرام می‌کنم

من زینبم عقیده‌ی من آزادگی
من اُسوه‌ی مقاومت و ایستادگی
شمشیر اگر دهند بجنگم به سادگی
با ذوالفقار نسبتِ من خانوادگی

عقیله منم، عقیله منم
به عالَم سیّده‌ی جلیله منم
به صوتِ علی تکلّم کنم
که الان حیدرِ این قبیله منم

سیّدتی یا زینب، سیّدتی یا زینب ..‌.

قدم می‌زنم، قدم می‌زنم
به نیابتِ عباس عَلَم می‌زنم
عجب صحنه‌ای رقم می‌زنم
کاخ و تخت یزید و به‌هم می‌زنم

حق می‌دهم یزید که این‌گونه تب کند
خب زن ندیده بود، مبارز طلب‌ کند
عباس اگر که نیست عدو را ادب کند
زینب که هست کار امیر عرب کند

علمدار منم، علمدار منم
ابوفاضل اگه نیست، سپهدار منم
من از کربلا شدم مرتضی
عقب ننشستم و یعنی کرّار منم

سیّدتی یا زینب، سیّدتی یا زینب ...
* * * *
اللهُ اکبر، بزنم نفخه‌ی صورِ محشر
داخل شد زینب، به حریمِ یاغیانِ کافر

افتاد از حرکت، زنگ اُشتران به حکمِ زینب
از روی منبر، به زمین فِتاده دشمن با سر

چادر زده بر کمر، رفته فتح خیبر
امّا نه در معرکه، بلکه روی منبر
چون فاطمه حامیِ حقِّ بوترابه
در آسمانِ علی باشد مثل اختر

یا زینب، یا زینب، یا زینب

کاخ ظلم و با خطبه‌اش شکسته دخترِ حیدر
با تمام جسارت، بِین بندِ اسارت
کرده لعن و برائت، بر معاویه لعنت
*
مابِین مجلس، با ابهّت استوار ایستاده
ذرّات عالَم، پای صبر و عزّتش افتاده

حق به زهرا و، به علی حیدرِ دیگر داده
در حفظ معجر، قاسم و علی‌اکبر داده

من زینبم نُه فَلَک گردد روی شستم
هفت آسمان تکیه دارد روی دستم

من خالقِ عصمتم من سِرِّ الهم
من عالمه بی‌معلّمه از الستم

یا زینب، یا زینب، یا زینب

شیر شرزه و دخت دلاورِ بو‌ترابم
من حجابِ حجابم، اولیاء و جنابم

قطب عالم امکان 
امامِ حضرت سلمان

یا زینب، یا زینب ...
* * * *
خوب و بد ما به حسینیه پناه آورده‌ایم
آبروی ماست گریه، آبروداریم ما

خوب و بد ما به حسینیه پناه آورده‌ایم
با لباس مشکی‌ات عمری‌ست خو داریم ما

چشم ما بی‌اشک بی‌خیر است، بی‌خیرش نکن
که فقط از دارِ دنیا دو سبو داریم ما

حسین، حسین ...

دامن آلوده شدیم، امّا تو پاکش می‌کنی
روسیاه از غفلتیم، امّا رفو داریم ما

حضرت عبّاس حامیِ علمداران توست
چه هراس از این و آن، وقتی عمو داریم ما

حسین، حسین ...
* * * *
ناز و مهرِ مهرورزان از نگاهِ زینب است
عشق اگر عشق است، سرگردان راهِ زینب است

گاه و بی‌گاه از دو چشمم اشک می‌آید برون
این بلا تکلیفی چشم از نگاهِ زینب است

حق به عشق او حجاب کعبه را انداخته
عشق اگر عشق است، سرگردان راهِ زینب است

نظرات