
زهرا، چی شد تو کوچه کاشکی میگفتی صدات زدم صدامو نشنفتی به پیش من بلند نشو از جا بلند میشی دوباره میفتی آتیش گرفت بال و پرت تو رو زدند عزیز من جلو چشای همسرت آتیش گرفت بال و پرت چجور بشوره رد خونو از تو خونه دخترت آتیش گرفت بال و پرت زهرا، هنوز جوونی وقت رفتن نیست مدینه بی تو جای موندن نیست نفس نفس نزن که جون میدم علی دیگه علی قبلاً نیست نفس بکش برای من بمون همیشه پیش من، شریک گریههای من وقتی میگیره نفست میلرزه شونههای من نفس بکش برای من زهرا با اینکه زخم و نیمهجونی تو خدا بخواد برام میمونی تو با فکر رفتنت میمیرم من صدام بزن که جون بگیرم من دستتو به پهلو نگیر پیش چشای زینبت دستتو به بازو نگیر تو رو قسم به عشقمون از اهل خونه رو نگیر خونه، بدون خندهی تو زندونه غریبتر از شام غریبونه همه میگن زهرات نمیمونه همین دل منو میسوزونه جون علی به لب رسید همین که روی میخ در لختهی خون تو رو دید اونیکه دست منو بست تو رو روی زمین کشید جون علی به لب رسید کشته، حرم رو آخرین نگاه تو چقدر شلوغه قتلگاه تو بدون تو چقدر جسارت شه به دختران بی پناه تو ببین چه غوغا شده برا بریدن سرت نگو که دعوا شده اینهمه زخم چجوری توی پیکرت جا شده